من و تنهایی

ساخت وبلاگ

 

 

وقتی بچه بودم یاد گرفتم شرینی هایم را پیش برادرم نگذارم چون بهش اعتماد نیست

وقتی بزرگتر شدم یاد گرفتم به گوش هام اعتماد نکنم چون آدم ها خیلی بهم دروغ میگن

به سن بلوغ که رسیدم فهمیدم که به چشمام هم نمیشه اعتماد کنم چون با چشم نمیشه ظاهر و باطن آدم ها رو فهمید  بقیه در ادامه مطلب

من و تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت من و تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : من و تنهایی bhnam24 بازدید : 80 تاريخ : شنبه 9 آذر 1392 ساعت: 2:42

 


وقتي دلم به درد مياد و کسي نيست به حرفهايم گوش کند،

 وقتي تمام غمهاي عالم در دلم نشسته است،

وقتي احساس مي کنم دردمند ترين انسان عالمم... وقتي تمام عزيزانم با من غريبه مي شوند...

 و کسي نيست که حرمت اشکهاي نيمه شبم را حفظ کند... وقتي تمام عالم را قفس مي بينم...

بي اختيار از کنار آنهايي که دوسشان دارم.. بي تفاوت مي گذرد...

من و تنهایی...
ما را در سایت من و تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : من و تنهایی bhnam24 بازدید : 90 تاريخ : شنبه 9 آذر 1392 ساعت: 2:03

دیشب در خواب ناگهان خدا در گوش من گفت:

تو را چه به عشق. . .

گفتم چرا؟

گفت تو خوابی و عشقت در آغوش دیگریست  . . .

لبخندی زدم و گفتم :

خدایا این مخلوق توست . . .

شاید تو خوابی که خبر از رسم دنیایت نداری . . . 

من و تنهایی...
ما را در سایت من و تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : من و تنهایی bhnam24 بازدید : 94 تاريخ : شنبه 9 آذر 1392 ساعت: 2:03